پارسا و ماجراهای جدید
سلام.من دیگه تصمیم گرفتم از این به بعد پشت میز ناهار خوری بزرگا غذا بخورم. و بلاخره موفق میشم غذامو با تمیز کاری زیاد به پایان برسونم و مامان دوباره بهم غذا میده و من کلی از پشت میز بزرگا نشستن لذت میبرم و اما من الان خونه هم میسازم البته آجرام کامل نیست و اما خاله مائده چند روز تعطیلات غدیر اومده بود پیش ما.کلی باهاش بازی کردم .و یه روز کامل رفتیم کرج دیدن اقوام و روز عید رفتیم بازیکده خانواده که تازگیا تاسیس کردن نزدیک خونمون من اینجا سوار ماشین آتش نشانیم.برم یه آتیشی رو خاموش کنم و چون یهو خیلی باد میاد من کلاه بسر میشم اینم از حال این روزای ما.جای خاله مائده خالی.بی صبرانه انتظار آمدن دوستانیم ...